پسر حوصلش سر رفته بود
رفت پیش پدر و گفت : بابا بیا با هم بازی کنیم
پدر که مشغول رومه خوندن بود
تکه ای از رومه که نقشه جهان روی آن نقش بسته شده بود رو
پاره کرد و داد به پسر و گفت : فکر کن این پازلِ ، درستش کن
بعد از دقایقی پسر پازل را درست کرد و به پدر داد
پدر با تعجب پرسید : چجوری درستش کردی ؟ این نقشه خیلی سخته
پسر گفت : من که نقشه رو درست نکردم ، آدمای پشت نقشه رو درست کردم
نقشه ام خودش درست شد
( اگر آدمای روی زمین درست بشن ، دنیا هم درست میشه )
درباره این سایت